۱۰ راه ساده شناسایی دروغگوها
دروغگوهای بسیاری را ممکن است در زندگی خودمان ببینیم که نتوانیم آنها را بشناسیم و یا مطمئن شویم که آنها راست میگویند یا نه.
دروغگوهای بسیاری را ممکن است در زندگی خودمان ببینیم که نتوانیم آنها را بشناسیم و یا مطمئن شویم که آنها راست میگویند یا نه.
به گزارش عرشه آنلاین؛ در این مقاله قصد داریم به ۱۰ نشان مهم بپردازیم که یک دروغگو را لو میدهند. برخی از آنها در صورت شخص دیده میشوند و برخی هم در زبان بدن.
به حرکات خودتسکینی دقت کنید

جو ناوارو، کارشناس زبان بدن و مأمور سابق FBI، تأکید میکند که برخلاف تصور عموم، انسانها معمولاً در تشخیص دروغ مهارت چندانی ندارند. تحقیقات نیز نشان دادهاند که دقت ما در حد «شانس» است. با این حال، بدن انسان در نمایش ناراحتی روانی بسیار دقیق و صادق عمل میکند.
بهگفتهٔ ناوارو، بسیاری از افراد هنگام فشار یا اضطراب به حرکات خودتسکینی روی میآورند؛ رفتاریهایی که ناخودآگاه برای آرام کردن خود انجام میدهیم. برای مثال، پادشاه چارلز دائماً سراغ سرآستینهایش میرود. پرنس هری عادت دارد دکمهای را که قبلاً بسته شده دوباره لمس و چک کند.
یکی از رایجترین این رفتارها لمس کردن صورت یا گردن است. ناوارو توضیح میدهد که حتی لمس ناحیهٔ بالای سینه یا گردن میتواند بیانگر نیاز به محافظت یا آرامش لحظهای باشد. در کل، اصل مهم این است: هر کاری که فرد با دستها و چهرهاش انجام میدهد، حامل معنایی دربارهٔ احساس اوست. اما تفسیر این نشانهها نیازمند دقت و توجه به موقعیت است؛ اینکه بدانیم فرد واقعاً از چه چیز تحت فشار قرار گرفته.
به نقاطی نگاه کنید که نشانهای از ناراحتی روانی دارند

ناوارو توضیح میدهد که هنگام گفتوگو، باید به موقعیتهایی توجه کرد که در آنها ناراحتی روانی فرد با محتوای حرفش همخوانی ندارد. او ماجرایی از دوران فعالیتش در FBI نقل میکند: هنگام جستوجوی یک متهم فراری، از مادر او پرسیدیم که آیا پسرش را دیده است. زن مضطرب بود، اما این اضطراب میتوانست صرفاً ناشی از حضور مأموران باشد، نه نشانهٔ دروغ.
وقتی ناوارو سؤال متفاوتی پرسید، اینکه آیا ممکن است پسرش در غیاب او مخفیانه وارد خانه شود، او گفت: «نه، اصلاً امکان ندارد» و همزمان گردنش را پوشاند؛ رفتاری که معمولاً نشانهٔ استرس یا عدم صداقت است. از آنجا که پاسخ منطقی نبود و اضطرابش با سؤال تناسب نداشت، این دو باهم نشانهای از پنهانکاری بود. در نهایت، مشخص شد که مرد واقعاً در خانه مخفی شده بود.
حرکات خیلی واضح را ملاک قرار ندهید
برخی حرکات غیرکلامی، مثل قرار دادن دست روی دهان هنگام دیدن صحنهای شوکهکننده، ریشه در غرایز قدیمی بقا دارند. ناوارو توضیح میدهد که این واکنش در گذشته برای پنهان کردن بو از شکارچیان انجام میشد.
اما مشکل اصلی این است که چنین حرکات واضحی بهراحتی قابل تقلید هستند. بنابراین این ژستهای احساسی بزرگ، بهتنهایی نمیتوانند نشانهٔ قابل اعتماد دروغگویی باشند.
به ناهماهنگیها دقت کنید
لیندا پاپادوپولوس میگوید یکی از مهمترین راههای تشخیص عدم صداقت، توجه به تضاد میان زبان بدن و کلام است. برای مثال: فرد در حالی که «نه» میگوید، سرش را به نشانهٔ «بله» تکان میدهد. این شکاف میان رفتار و گفتار میتواند نشانهٔ وجود چیزی پنهان باشد.
گابریل استوارت نیز به تغییرات صوتی اشاره میکند. در یک روایت دروغین، فرد معمولاً بخشهایی از حقیقت را وارد داستان میکند. اما وقتی به قسمتهای ساختگی میرسد. سرعت گفتارش افزایش مییابد و تن صدا بالاتر میرود، این نشان میدهد ذهن او تحت فشار است و تلاش میکند دروغ را مدیریت کند.
یاد بگیرید دریافتکننده باشید، نه فرستنده
پاپادوپولوس تأکید میکند که گوش دادن فعال مهارتی کمیاب است. بیشتر افراد هنگام صحبت دیگران، بهجای شنیدن، در ذهنشان جملهٔ بعدی خود را آماده میکنند. این رفتار باعث میشود نتوانیم بهدرستی استرس یا نشانههای ظریف را در طرف مقابل تشخیص دهیم، بهویژه وقتی خودمان مضطرب یا درگیر هستیم.
او مثال میزند که حتی خودش، با وجود تخصص، در دورهای که دچار بحران خانوادگی بوده، قربانی یک کلاهبرداری شده است، چرا که ذهن تحت فشار، توانایی تشخیص و تحلیل را کاهش میدهد. ناوارو هشدار میدهد که لحن و نحوهٔ برخورد بر واکنش افراد تأثیر میگذارد. اگر حالت اتهامی داشته باشیم، طرف مقابل دفاعی میشود و این حالت دفاعی نشانههای طبیعی رفتار او را پنهان میکند، در نتیجه تشخیص حقیقت سختتر خواهد شد.
پاپادوپولوس اضافه میکند که نباید با دیدن یک نشانهٔ مبهم فوراً نتیجهگیری کرد. مواردی مثل مکث کردن، مبهم صحبت کردن یا زمان خریدن همیشه به معنای دروغ نیستند؛ ممکن است فرد فقط حواسپرت، عصبی یا در حال فکر کردن باشد. نتیجهگیری سریع، دیگر احتمالات را نادیده میگیرد.
اجازه دهید طرف مقابل داستانش را تعریف کند
گابریل استوارت، بازرس سابق بیمه، بر ساختار روایت تأکید میکند. هر داستان صادقانه معمولاً شامل سه بخش است: مقدمه (~۳۰٪)، رویداد اصلی (~۴۰٪) و نتیجه (~۳۰٪).
دروغها غالباً این ساختار را ندارند: بخش مقدمه طولانی است، اما محتوای اصلی کوتاه بوده و سریع بیان میشود و فرد میخواهد سریعتر از ماجرا عبور کند. استوارت توصیه میکند که رویدادها را روی نمودار زمانبندی ثبت و بررسی کنید تا ببینید کجای داستان ساختار طبیعی ندارد.
علاوه بر این، فراموشیهای بزرگ یا جزئیات خالی در حافظه میتواند هشداردهنده باشد. وقتی اتفاق مهمی رخ میدهد، طبیعی نیست که فرد کاملاً آن را فراموش کند؛ بنابراین حتی اگر جزئیات کمی به یاد بیاورد، جای خالی بزرگ در روایت نشانهٔ عدم صداقت است.
به زمان افعال و فاصلهگذاری روانی دقت کنید

گابریل استوارت توضیح میدهد که زبان افراد هنگام دروغگویی متفاوت است. دو نشانهٔ مهم عبارتند از: فاصلهگذاری روانی و تغییر زمان افعال. در حالت اول، فرد از ضمایر «من» و «مال من» کمتر استفاده میکند تا دروغ را از خود دور کند. مثال تاریخیاش ریچارد نیکسون است که هنگام پاسخ به سؤالی درباره واترگیت گفت: «رئیسجمهور چنین کاری نمیکند»؛ در حالی که «من» را به کار نبرد.
نشانه دوم این است که افراد صادق معمولاً از زمان گذشته برای روایت اتفاقات استفاده میکنند: «من ماشین را اینجا گذاشتم، یک ساعت بعد برگشتم و دیگر نبود». دروغگو ممکن است از زمان حال یا حال استمراری استفاده کند، مثل: «من دارم مسیر را طی میکنم و دنبال ماشینم میگردم…»، که نشاندهنده تلاش ذهن برای مدیریت دروغ و حفظ فاصله روانی است.
به صداها و کلمات غیرعادی توجه کنید
گابریل استوارت از مفهوم «نشت هیجانی» (emotional leakage) صحبت میکند. افراد دروغگو هنگام صحبت، به دلیل فشار هیجانی بالا، ممکن است رفتارها یا صداهای غیرمنتظره نشان دهند: از جمله، خندهٔ ناگهانی که واقعی به نظر نمیرسد یا صداهای پرکنندهٔ زمان، مانند «اِمم» یا «اه».
همچنین استفاده از جملات یا کلمات اضافی و غیرضروری میتواند یکی دیگر از نشانهها باشد. استفاده از کلماتی مثل «احتمالاً» یا «ممکن است» نیز نوعی سلب مسئولیت محسوب میشود تا فرد خود را از تعهد به حرفهایش دور کند.
سوالات شخصی بپرسید
یک روش برای شناسایی دروغ، پرسیدن سؤالات شخصیتی یا اخلاقی است که پاسخ صادقانهٔ مشخصی دارند. در دهه ۸۰ میلادی، یک روانشناس زندان برای استخدام پلیس، سوالاتی مانند «آیا ازدواج کردهاید؟ آیا تاکنون خیانت کردهاید؟ آیا تا به حال به خیانت فکر کردهاید؟» مطرح میکرد. پاسخ به سؤال سوم نشان میداد که آیا فرد صادق است یا تلاش میکند واقعیت را پنهان کند.
از خودتان بپرسید آیا از زاویه درستی به موضوع نگاه میکنید؟

ناوارو تأکید میکند که بیشتر نشانهها، چه کلامی و چه غیرکلامی، بر پایهی احساس ناراحتی دروغگو است. اما همه افراد هنگام دروغگویی دچار اضطراب یا ناراحتی نمیشوند. او میگوید حدود ۱٪ جمعیت آمریکا (و شاید در برخی کشورها) روانپریش هستند و میتوانند بدون اضطراب، تمام روز دروغ بگویند. ۴٪ جمعیت ضد اجتماعی هستند و به زندگی با دروغ و فریب عادت کردهاند. بسیاری نیز به دلیل شغل یا فشار اجتماعی، دروغ گفتن را یاد گرفته و در آن مهارت پیدا کردهاند. ناوارو به مثال جاسوسان اشاره میکند.
اما نکتهٔ مهمتر این است که همهٔ ما از دروغ به عنوان ابزاری برای بقا در اجتماع استفاده میکنیم. برخی افراد با تمرین و تجربه، در این کار بسیار ماهر میشوند. اما سؤال اصلی این است: چه چیزی را میخواهیم حفظ کنیم؟ هدف ما معمولاً ماندن در گروه و جلوگیری از طرد شدن است. در فرهنگهایی که دروغ گفتن ارزشمند تلقی میشود، مثل سیاست یا برنامه تلویزیونی مانند The Traitors، دروغ گفتن ممکن است حتی اعتمادبهنفس فرد را افزایش دهد.
اگر بتوانید نشانههای کلامی و غیرکلامی را با هم مقایسه کرده و با روشهای تحلیل دقیق، افراد صادق و مضطرب را شناسایی کنید، میتوانید با یک روش حذف منطقی، افراد دروغگو را تشخیص دهید؛ حتی اگر دروغگو از نظر روانشناختی بسیار حرفهای باشد، این روش کارساز خواهد بود.
ناوارو هشدار میدهد که بزرگترین خطر، قطعیت کاذب بر اساس اطلاعات ناکافی یا شواهد مبهم است. او به مطالعه ۲۶۱ پروندهٔ DNA در آمریکا اشاره میکند: تمامی مأموران پلیس فکر میکردند میتوانند دروغ را تشخیص دهند، اما هیچیک قادر به تشخیص حقیقت نشدند و هیچکدام از متهمان گناهکار نبودند.
ارسال نظر